سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش که با هم باشیم
 

 

این شعر ها باد هواست جان من

عشقت بهانه بود برای فنا شدن 

من وزن و قافیه و صوت و صد هجا

من درد ، من تمامی  آه های یک خدا

من حل شدن درون شکر های خنده ات

من ظلمتی در این شب یلدای طره ات  

حافظ کجاست تا بدهد جان برای تو ؟

من فال می شوم  از درد حال تو

یک فاتحه سریع بخوان تا نمرده ام

نیت بکن برای جنونی که دادیم  

انگشت کن درون کتاب شهید عشق

من را بگرد و خوب بخوان از برای عشق

من را دمی نظاره کن ای چشم ثانی ام

من را تو شرح ده ای شهر شادی ام

در این دیار دور پر از سایه های سرد

من مانده ام فقط عاشق به جام درد

این جام تلخ پر از شهد و شور و عشق

این گرمی دل و این سوز داغ عشق

عاشق نبوده ای ، ای عشق مدعی

شاعر نبوده ای ای شعر دمدمی

فهمی نبرده ای از مبتلا شدن

از مبتلا شدن به صدا و فدا شدن

شیرین تو بوده ای و بی خبر ز ما

فرهاد های قصه و کوه و ستاره ها

فرهاد های خیالی که با تو اند

فرهاد های صبوری ، که زنده اند

این شعر ها باد هواست خوب من

عشقت بهانه بود برای فدا شدن

بعد از تو هم که همین است قصه ها

یک عاشق و هزار درد بی صدا ...

 

 

 

 

 

پینوشت : یک عاشق و هزار درد بی صدا ... 

 

 

یا زهرا ... 


[ پنج شنبه 91/10/7 ] [ 3:29 صبح ] [ فلفل ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 15
بازدید دیروز: 91
کل بازدیدها: 393982